کد مطلب:77906 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:104

حکمت 105











و قال علیه السلام: «لقد علق بنیاط هذا الانسان بضعه هی اعجب ما فیه و ذلك القلب و له مواد من الحكمه و اضداد من خلافها، فان سنح له الرجاء اذله الطمع و ان هاج به الطمع اهلكه الحرص و ان ملكه الیاس قتله الاسف و ان عرض له الغضب، اشتد به الغیظ و ان اسعده الرضا نسی التحفظ و ان غاله الخوف شغله الحذر و ان اتسع له الامن استلبته الغره و ان اصابته مصیبه فضحه الجزع و ان افاد مالا اطغاه الغنی و ان عضته الفاقه شغله البلاء و ان جهده الجوع قعد به الضعف و ان افرط به الشبع كظته البطنه، فكل تقصیر به مضر و كل افراط له مفسد.» یعنی و گفت علیه السلام كه آویخته شده است بر رگی از انسان پاره ی گوشتی كه آن عجیب ترین چیزی است كه در انسان است و آن دل است. و از برای دل ماده ها و ممدها و یاوران است از حكمت كه عبارت است از چیزهایی كه سزاوار است كه كرده شود و از برای دل معاندان و دشمنان است از خلاف حكمت، پس اگر عارض گردد مر او را امید چیزی، ذلیل و خوار سازد او را طمع

[صفحه 1249]

كردن و اگر هیجان كند در او طمع كردن، هلاك گرداند او را حریص شدن و اگر مالك گردد او را نومیدی از چیزی، می كشد او را حزن و اندوهناك بودن و اگر عارض شود مر او را غضبی، شدت كند در او خشم كردن و اگر مساعدت كند او را خشنودی، فراموش كند بیدار بودن و هشیاری را و اگر ناگاه در رسد به او خوفی، روگردان سازد او را ترسیدن و اگر فراخ شود از برای او ایمن بودنی، برباید او را مغرور شدن و فریب خوردن و اگر برسد به او مصیبتی، رسوا سازد او را زاری كردن و اگر تحصیل كند مالی را، گمراه كند او را بی نیاز گردیدن و اگر بگزد او را فاقه و فقری، روگردان سازد او را به بلا اوفتادن و اگر به مشقت اندازد او را گرسنگی، بنشاند او را سستی و ناتوان بودن و اگر از حد تجاوز كند در او سیر شدنی، به رنج اندازد او را آزار پر خوردن، پس هر تقصیری ضرر رساننده است به او و هر افراطی فاسدكننده است مر او را.


صفحه 1249.